دانش نفت: مدیران هر اندازه که از دانش و مهارتهای مدیریتی
برخوردار باشند، باز هم دانش و مهارتشان و به تبع آن، قدرت مدیریت و تصمیمگیریشان
به مروز زمان دستخوش زمانزدگی و کهنگی میشود و اگر میخواهند که همواره منشأ
اثربخشی و بهبود باشند، باید دائماً دانستهها و مهارتهای خود را روزآمد کنند و
خود را در معرض دانش جدید قرار دهند. از این رو، سازمانهای بزرگ و سرآمد جهان
همواره بخشی از درآمدهای سالانه خود را صرف توسعه و آموزش کارکنان، بهویژه
مدیرانشان میکنند. این امر در سازمانهای دولتی کشورهای توسعهیافته هم مصداق
دارد. سازمان مدیریت صنعتی سالهاست که بهعنوان یکی از پرچمداران آموزشهای حرفهای
و کاربردی مدیریت در ایران نقش مؤثری در توسعه دانش و ظرفیت مدیریت کشور ایفا کرده
است. دانش نفت با دکتر رامین ناجیزاده، معاون آموزش و عضو هیئت علمی سازمان
مدیریت صنعتی به گفتوگو نشست تا نظر وی را درباره دلایل اهمیت آموزش، انتظارات
مدیران از آموزش، رویکردهای جدید به آموزش مدیران و سایر موضوعات جویا شود. شرح
این گفتوگو از نظرتان میگذرد.
در انتصاب مدیران در هر سازمانی فرض بر این است که آن فرد
از شایستگیهای لازم برای مدیریت برخوردار است. با این فرض، اساساً آموزش و توسعه
مدیران چه محلی از اعراب دارد؟
موضوع آموزش و توسعه مدیران را از چند زاویه میتوان
نگریست. نخست اینکه با توجه به شرایط کشور ما، بحث آموزش مدیران حساستر از سایر
کشورهاست، زیرا افرادی که مدیر میشوند، ممکن است لزوماً در رشتههاي مديريتي
تحصيل نكرده باشند. بنابراین، آموزش ضمن خدمت مدیران اهمیت بسیاری پیدا میکند. از
زاویهای دیگر، دانش مدیریت نیز مثل هر دانش دیگر دچار گذشت زمان میشود و در
معرض منسوخ شدن قرار میگیرد، پس حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مدیران دانش و
پیشینه مدیریتی داشته باشند، باز هم برای آموختن دانش جدید و روزآمدسازی دانش
موجودشان و کسب مهارتهای جدید به آموزش و توسعه نیاز دارند.
به باور من، ضرورت آموزش مدیران را از زاویه سومی هم میتوان
دید و آن اینکه فارغ از اینکه مدیر در چه سازمانی با چه ویژگیهایی و در چه صنعتی
کار میکند، هر مدیری در هر سطحی به مهارتهای مدیریت منابع انسانی نیاز مبرم
دارد. در واقع، مهارتهای انسانی یکی از کلیدیترین مهارتهای مدیریتی در هر
سازمان و سطحی است و این مهارتها بخشی ذاتی است اما بخش عمده آن از طریق آموزش
قابل انتقال و یادگیری است، پس مدیران در هر حال به یادگیری مهارتهای انسانی نیاز
دارند.
سازمان مدیریت صنعتی سالهاست که دورههای آموزشی حرفهای و
تخصصی مدیریتی و همچنین دورههای عالی را برای جامعه مدیریت کشور برگزار میکند.
بهعنوان فردی که سالها در حوزه آموزش مدیران فعال بودهاید، به نظر شما مدیران
چه انتظاراتی از یک دوره آموزشی دارند؟ در واقع، محتوا، استاد، شیوه برگزاری یک
دوره چگونه باید باشد تا مورد پسند مدیران واقع شود؟
انتظارات مخاطبان دورههای آموزشی، بهویژه مدیران را میتوان
در سه بخش تقسیم کرد. یکی مدرس، دوم محتوای آموزش و سوم، شیوه برگزاری دوره. مدیران
انتظار دارند که مدرسان دورههای آموزشی علاوه بر تسلط علمی به موضوع تدریس، از
تجربه کافی نیز در آن حوزه برخوردار باشند. در حوزه محتوا، مدیران انتظار دارند که
محتوای دورهها بهروز و مسئلهمحور باشد؛ یعنی آنها بتوانند مسائل واقعی خود و
راهحل آن مسائل را در محتوای آموزشی ببینند. واقعیت این است که مدیران علاقهای
به مباحث نظری صرف ندارند و بیشتر به دنبال دریافت تجربه و حل مسئله هستند. حوزه
سوم که مراکز آموزشی کمتر به آن توجه میکنند، شیوه برگزاری یا اجرای دوره است. در
کشور، دورههای آموزشی بیشتر به همان شیوه سنتی انجام میشود؛ یعنی دانشپذیر در
کلاس حضور مییابد و آموزش میبیند و پس از اتمام دوره، ارتباط بین مدرس و دانشپذیر
قطع میشود. اما در شیوههای نوینتر که در دنیا مرسوم است، آموزش بر مبنای مربیگری
استوار است، یعنی علاوه بر اینکه شیوه اجرای دوره بهصورت تعاملی و کارگاهی است، نه
تنها با پایان زمان دوره، کار آموزش پایان نمییابد، بلکه کار اصلی دوره پس از
اتمام زمان دوره آغاز میشود؛ بدین گونه که ارتباط مدرس و دانشپذیر به ارتباط
مربی و شاگرد تبدیل میشود و مدرس این بار در نقش مربی و طی جلسات زمانبندیشده
در کنار شاگرد قرار میگیرد و به او در حل مسائل واقعی کمک میکند. مربیگری از آن
جهت اهمیت دارد که بر کشف و حل مسئله مبتنی است؛ یعنی مدیری که در دوره آموزشی
شرکت کرده است، صورت مسائل واقعی خود را در آن دوره آموزشی پیدا میکند و به کمک
سایر دانشپذیران و با هدایت مربی برای آن مسائل راه حل پیدا میکند.
در سازمان مدیریت صنعتی سالهاست که انواع آموزشها از جمله
آموزشهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ارائه میشود. مدیران بیشتر از چه دورههایی
استقبال میکنند؟
پیش از پاسخ به این پرسش، بگذارید به این نکته مهم اشاره
کنم که در دهه 1380 و 1390، خوشبختانه سازمانها و مدیران، هم در بخش دولتی و هم
خصوصی، اقبال خوبی به آموزش نشان دادند و این بدین معنی است که اهمیت آموزش و
توسعه مدیران در فکر و ذهن سازمانها و مدیران جا افتاده است. در دهه 1370، من بهعنوان
مشاور با شرکتهای زیادی کار میکردم. آن زمانی وقتی به مدیران درباره ضرورت آموزش
و توسعه میگفتم، بخش عمدهای از آنها این موضوع را اصلاً قبول نداشتند. اما در
مورد پرسش شما، باید بگویم که مدیران بیشتر از دورههای حرفهای کوتاهمدت
استقبال میکنند، زیرا مدیران هم وقت کافی برای دورههای بلندمدت را ندارند و هم
احتمالاً راهحل مسائل خود را بیشتر در دورههای حرفهای کوتاهمدت مییابند.
البته استقبال مدیران از دورههای مقطعدار MBA
و DBA هم چشمگیر بوده است، اما تمایل آنها
بیشتر به سمت دورههای کوتاهمدت حرفهای است. آن دسته از مدیرانی که از دورههای
مقطعدار، بهویژه DBA استقبال میکنند،
مدیرانی هستند که علاقه دارند موضوعات را عمیقتر و ریشهایتر درک کنند و به
بینشی دست یابند که خودشان برای حل مسائلشان چارهاندیشی کنند.
اشاره کردید که روشهای نوین آموزش مانند منتورینگ و کوچینگ
بهتدریج جای آموزشهای سنتی را میگیرند. آیا سازمان مدیریت صنعتی نیز در آموزشهای
خود از این رویکردهای نوین بهره میگیرد؟
سازمان مدیریت صنعتی از سال گذشته استفاده از این رویکردها
را در آموزشهای خود آغاز کرده و بهطور مشخص چند دوره با این رویکردها طراحی و
اجرا شده است. البته همانطور که گفتم دورههای سنتی هنوز هم مشتری و کشش خود را
دارد و سازمان مدیریت صنعتی، مثل بسیاری از مراکز آموزشی معتبر دنیا، همچنان از
هر دو رویکرد استفاده میکند تا علاقهمندان آموزش بتوانند شیوه مورد علاقه خود را
انتخاب کنند.
اجازه بدهید به موضوع مراكز آموزشي سازمانی بپردازیم. چند
سال است که برخی شرکتها و سازمانهای بزرگ، مراکز آموزشی یا حتی دانشگاههای خود
را تأسیس کردهاند تا بهنوعی از مراکز آموزشی بیرونی بینیاز باشند. شما این
رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من، نمیتوان به اين سوال یک پاسخ مشخص داد، زیرا باید در
موقیعت آن شرکتها یا سازمانها قرار گرفت و از منظر آنها به موضوع آموزش نگریست.
با این حال، نگاه من اینگونه است که آموزش نظیر هر حرفه دیگری کاملاً تخصصی است و
اگر قرار است به اهداف خود دست یابد، باید توسط افراد حرفهای برنامهریزی، مدیریت
و اجرا شود. آیا میتوان کارخانهای را بدون افراد متخصص آن طراحی و راهاندازی
کرد و تولید اثربخش هم داشت؟ آموزش هم دقیقاً به همین گونه است. بنابراین، سازمانها
یا شرکتهایی که مراکز آموزشی خود را تأسیس میکنند، اگر نتوانند افراد حرفهای را
در همه حوزهها جذب کنند، ممکن است علیرغم سرمایهگذاریهای انبوه به موفقیت
متناسب با آن سرمایهگذاری دست نیابند. با این مقدمه میخواهم به این نتیجه برسم
که اگر سازمانهای تخصصی آموزشی بتوانند نیازهای شرکتها و سازمانها را بهدرستی
شناسایی و برطرف کنند، چه بسا خود این شرکتها و سازمانها نیازی نداشته باشند که
رأساً مراکز آموزشی خود را تأسیس کنند.
با همه این تفاسیر، پیشنهاد من این است که اگر شرکتها
تشخیص میدهند که نیازهایشان توسط سازمانهای آموزشی موجود برطرف نمیشود، مراکز
آموزشی خود را با مشارکت یک سازمان آموزشی حرفهای تأسیس و اداره کنند تا از تجربهها
و دانش انباشته این مراکز در امر آموزش استفاده نمايند و به عبارت دیگر، ناچار
نباشند که چرخ را دوباره اختراع کنند. در عین حال، یک همافزایی ایجاد میشود و
بهرهوری آموزش نیز افزایش مییابد.
موج فناوری اطلاعات سالهاست که همه کسبوکارها را
درنوردیده است. در حوزه آموزش نیز یک پیشبینی این است که آموزش مجازی بهطور کامل
جای آموزش سنتی را میگیرد. شما چقدر این پیشبینی را درست میدانید و رویکرد
سازمان مدیریت صنعتی به مقوله آموزش مجازی چگونه است؟
پیشرفت فناوری اطلاعات تمام کسبوکارها را متأثر کرده و
خواهد کرد. در حوزه آموزش، اگرچه فناوری اطلاعات تأثیرات خود را گذاشته و خواهد
گذاشت، اما در بحث آموزشهای مدیریتی، حداقل در کوتاهمدت، بعید میدانم که دورههای
آموزشی حضوری کمرنگ شوند، زیرا آموزش مدیریت تا حدود زیادی از آموزش علوم تجربی
متفاوت است. به عبارت دیگر، برای مثال در آموزش ریاضیات، ممکن است که نیازی به
کلاس حضوری نباشد و کلاس مجازی بتواند همان اثربخشی کلاس حضوری را هم داشته باشد،
اما در مورد آموزش مدیریت داستان متفاوت است، زیرا بخش عمدهای از یادگیری مدیریت،
حاصل تعامل و یادگیری تعاملی است. به بیان سادهتر، حضور فرد در سر کلاس، باعث
دریافت دانش و تجربه از دیگران میشود. علاوه بر آن، حضور در سر کلاس، امکان
یادگیری تیمی را هم به وجود میآورد که بسیار اثربخشتر از یادگیری فردی است.
اگرچه فناوری اطلاعات هم میتواند ابزارهایی برای یادگیری تعاملی ایجاد کند، اما
در مورد آموزشهای مدیریتی، بهویژه در دورههای حرفهای، حضور فیزیکی در سر کلاس
اثربخشی خاص خود را دارد. با این حال، هرگز نمیتوان اهمیت و قابلیتهای آموزش
مجازی را نادیده گرفت. به همین خاطر، سازمان مدیریت صنعتی چندی است که موضوع آموزشهای
مجازی را جدی گرفته و از سال گذشته بهطور جدیتر و تخصصیتر وارد این حوزه شده
است. به هر حال، رویکرد سازمان مدیریت صنعتی به آموزش اینگونه است که دورههای
متنوعی، چه به لحاظ مدت زمان و چه به لحاظ روش اجرا طراحی میکند تا به دانشپذیران
اجازه و حق انتخاب بدهد.
چندی است که دانشگاهها به عرصه آموزشهای کاربردی مدیریت
وارد شدهاند که ظاهراً برگزاری چنین دورههایی نه در مأموریت دانشگاههاست و نه
در توان آنها. به نظر شما، ورود دانشگاهها به عرصه آموزشهای کاربردی مدیریت
پدیده مبارکی است؟
ابتدا اجازه بدهید به ریشهیابی این پدیده بپردازم. در دورهای،
وزارت علوم برای اینکه دست دانشگاهها را برای تأمین مالی باز کند، به دانشگاهها
اجازه ورود به حیطه آموزشهای آزاد را داد. از آنجا که دانشگاهها از روز اول برای
اجرای این مأموریت تجهیز نشده بودند، ورودشان به اين بازار هم به خودشان و
برندشان، هم به کیفیت آموزش، و هم به مراکز حرفهای آموزش لطمه زد. در واقع،
رقابتی که بین دانشگاهها و مراکز آموزشی آزاد پیش آمد، رقابت سازندهای نبود و یک
بازی باخت-باخت بود. این رقابت برای کشور مابهازایی نداشته و نخواهد داشت. اگر
دانشگاهها برای انجام این کار با مراکز آموزشی حرفهای Joint
میشدند، دستاورد خیلی بیشتری هم برای دانشگاه، هم برای مراکز آموزشی و هم برای
دانشپذیران داشت. اکنون هم پیشنهاد من به دانشگاهها این است که اگر میخواهند
آموزشهای کاربردی مدیریتی ارائه دهند، این کار را با همکاری مراکز آموزشی حرفهای
انجام دهند تا در این همکاری، همافزایی ایجاد شود، زیرا دو طرف نقاط قوت خود را
به این همکاری میآورند و نقاط ضعف یکدیگر را پوشش میدهند.
بهعنوان پرسش آخر، آیا شما سال 1396 را سال پررونقی برای
کسبوکار آموزش در کشور پیشبینی میکنید؟
اگر این پرسش را اواخر سال گذشته از من میکردید، پاسخم
منفی بود، زیرا برگزاری انتخابات در اردیبهشت ماه و ایجاد فضای سیاسی در کشور این
تهدید را ایجاد میکرد که سازمانهای دولتی و حتی خصوصی منتظر نتیجه انتخابات
باشند و پس از معلوم شدن اوضاع، تصمیم به برنامهریزی آموزشی بگیرند. اما عملاً از
اوایل امسال، استقبال خوبی از دورههای آموزشی سازمان مدیریت صنعتی صورت گرفت که
حتی نسبت به سال گذشته هم بهتر بود. این امر نشان از آن دارد که شرکتها، چه خصوصی
و چه دولتی، چندان منتظر انتخابات و نتیجه آن نیستند تا در مورد اولویتهای آموزشی
خود تصمیم بگیرند. در واقع، میتوان خوشبین بود که مدیران دریافتهاند که برای
حضور موفق در بازار پرتلاطم امروز، نیاز به آموزش دارند و مقوله آموزش و توسعه مدیران
و کارکنان در کشور ما سیاستزدایی شده است که این پدیده مبارکی است.